Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرزندان آیت‌الله شهید سیدمحمد حسینی‌بهشتی حالا 36 سال است که پدر ندارند؛ پدری که جای خالی‌اش هنوز هم برایشان یک فقدان است. پدری که فرزندانش هنگام حرف زدن از یک عمر فعالیت سیاسی او، سرشان را بالا می‌گیرند و هنگام توصیف روز شهادتش سرشان را پایین می‌اندازند و بغض می‌کنند. آفتاب‌‌نیوز : باورش کمی سخت است، یک روحاني بلندمرتبه، یک انقلابی دو آتشه و یک قاضی‎‌القضات، به دخترش بگويد «حجابت اختياري است»، به همسرش بگويد «این قدر در خانه نشین افسرده می شوی، برو رانندگی یاد بگیر» و به پسرانش بگوید «انتخاب رشته تحصیلی تان بر عهده خودتان».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای خانواده اش رادیو و تلویزیون بخرد آن هم در روزگاری که نام بردن از آن ها هم موجب «گناه» بود و از هنرمندان حمایت کند و ساعت ها وقت بگذارد برای راضی کردن کسانی که پرداختن به هر هنری را «قرتی بازی» می دانستند و حرام.
این‌ها حاصل یک عمر زندگی سیاسی، اجتماعی و انقلابی مردی 52 ساله است که یک روزِ گرم تیرماهی از خانه اش در تپه های قیطریه بیرون آمد تا شاید شب سرش را در خانه ای در خیابان «ایران» بر زمین بگذارد. اما حوالی ساعت 9 شب همان روز گرم، بدنش تکه تکه شد و دیگر پایش به خانه جدیدی که روزی آرزویش را داشت، نرسید.
فرزندان آیت الله شهید سیدمحمد حسینی بهشتی حالا 36 سال است که پدر ندارند؛ پدری که جای خالی اش هنوز هم برایشان یک فقدان بزرگ است. پدری که فرزندانش هنگام حرف زدن از یک عمر فعالیت سیاسی او، سرشان را بالا می گیرند و هنگام توصیف روز شهادتش سرشان را پایین می اندازند و بغض می کنند. بغض می کنند برای هفتم تیرماه سال 60 که شهید بهشتی پایش را به دفتر حزب جمهوری اسلامی گذاشت و دیگر برنگشت؛ «دست و پایش قطع شده بود، شکمش از شدت جراحت پاره شده و کل بدنش زخمی بود.»
محمدرضا بهشتی پسر بزرگ خانواده این ها را می گوید و تنها او است که برای توصیف روز شهادت پدر پیشقدم می شود و البته قبل از آن نگاهی به خواهر بزرگ تر می اندازد و شاید مراعات می کند برای توصیف جزئیات آن روزِ خونین.
ملوک السادات، دختر بزرگ سید محمد بهشتی و عزت الشریعه مدرس مطلق. دختری که می گوید پدرش بیشتر شبیه یک دوست برایش بوده و جایش هنوز برایش خالی است و مادرش بزرگترین پشتیبان و همراه پدر بوده در بالا و پایین های زندگی. او هنوز هم معتقد است پدرش مظلوم بوده و مظلوم هم از دنیا رفته؛ موضوعی که برادر کوچکش هم آن را تایید می کند؛ علیرضا پسر کوچک خانواده است و روز مرگ پدر 19 ساله بوده اما حالا سال ها است که با سرپا نگه داشتن بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی سعی در اشاعه اندیشه ها و افکار پدر دارد.
در آستانه هفتم تیرماه و روز شهادت شهید بهشتی با این سه فرزند او در خانه قدیمی شان که روزی بالا و پایین های بسیاری را دیده بود به گفت وگو نشستیم. خانه ای در محل زرگنده که هرچند حالا موزه شده اما هنوز هم یاد بهشتی را زنده نگه داشته است.
هرچند خواهر کوچکتر و آخرین فرزند خانواده آن روز در کنار آن ها نبود، اما هر سه بهشتیِ به جامانده خودشان را هنوز هم وامدار پدر می دانند و گرچه معتقدند با اشاعه اندیشه های پدرشان سعی در چهره سازی او ندارند، اما راه زندگی سیاسی، اجتماعی و خانوادگی او را حاوی نکاتی آموزنده می دانند که برای جوان های امروزی بیش از گذشته کارساز است.
از آن ها درباره زندگی شخصی و خانوادگی شهید بهشتی، کنشگری های سیاسی و انقلابی او و اذیت و آزارهایی که در روزهای آخر عمرش دید، پرسیدیم. روزهایی که به قول این سه خواهر وبرادر اگر در سال 60 به پایان نمی رسید شاید حالا مسیر انقلاب و وضعیت عمومی کشور تغییرات بیشتری کرده بود.
مشروح گفت و گوی خبرآنلاین را با محمدرضا، علیرضا و ملوک السادات بهشتی در زیر می خوانید؛
***
در سالگرد شهادت شهید بهشتی، می خواهیم زندگی شخصی ایشان را از نگاه و با توصیف فرزندان شان بهتر بشناسیم، آیت الله بهشتی از جایگاه یک مبارز و رهبر سیاسی در داخل خانه و در رابطه با خانواده چگونه بودند؟فرزندان آیت الله بهشتی چقدر ایشان را رهبر و مبارز انقلابی می دانستند و چقدر ایشان را به عنوان یک پدر می‌دیدند؟ آیا فاصله ای بین شخصیت جدی و سیاسی ایشان با شخصیت خانوادگی در داخل منزل وجود داشت؟
محمدرضا بهشتی:ترسیم مرحوم شهید آیت الله بهشتی به عنوان یک رهبر سیاسی یک ترسیم کاملا یک جانبه است. شهید بهشتی در وهله اول یک اندیشه ورز است که بخش عمده ای از زندگی اش را در عرصه اندیشه های اسلامی به سر برده است و در آن میدان تلاش کرده که خودش را به یک شناخت خوب برساند. ثانیا او یک فردی بوده است که در عرصه های اجتماعی قبل از اینکه لزوما به عنوان یک چهره سیاسی وارد عرصه سیاسی شود، فعال بوده اند. ایشان از کسانی بودند که با اندیشه اش زندگی کرده است بنابراین فکرش در زندگی اش بازتاب دارد. نتیجه این موضوعات این است که یک نوع آمیختگی بین اندیشه ها و باورها و آرمان ها با زندگی عملی از همان ابتدا در زندگی ایشان وجود داشته است.
این موضوع خودش را در تمام شئون زندگی نشان داده می شود از جمله در سطح نوع زندگی به اصطلاح خصوصی و مناسباتی که با همسر و فرزندانش داشته است. پس جدا کردن یک عرصه خاص به عنوان یک عرصه سیاسی از بقیه ساحت های زندگی شهید بهشتی یک جداسازی تصنعی است و ما با یک فردی مواجه هستیم که یک نوع پیوستگی در شخصیتش وجود دارد.
ملوک السادات بهشتی: ایشان در درجه اول دوست فرزندانشان بودند و این خیلی موضوع مهمی است. یعنی حتی من که دختر ایشان بودم عملا پدرم را رازدار خودم می دانستم و همه مشکلاتم را با ایشان مطرح می کردم. شخصیت سیاسی ایشان کلا جدای از شخصیت خانوادگی ایشان بود هرچند که آن هم به نظر من درست شناخته نشده است. به این خاطر که ابعاد مختلفی داشته و فقط وجه خاصی از ایشان در جامعه مطرح شده است. ایشان برای خانواده در درجه اول، اول دوست بودند و عملا استاد ما بودند. آنقدر به ما نزدیک بودند که نه تنها ما مسائل مختلف را با پدر مطرح می کردیم بلکه ایشان ما را راهنمایی هم می کردند. این موضوع باعث شده بود که یک محبت خاصی بین اعضای خانواده ایجاد شود که هنوز هم فقدان و دوری ایشان برای ما سخت است.
علیرضا بهشتی: ما طبیعتا به خاطر اینکه آقای بهشتی درگیر مسائل و فعالیت های سیاسی و اجتماعی بود از سنین کم در خانه با فکر و مباحث روز سیاسی آشنا بودیم. من سال چهارم دبستان بودم که ایشان به من می گفت صفحه 6 کیهان را بخوان! آن صفحه صفحه ای سیاسی ویژه سیاست خارجی بود. البته کیهان آن زمان.(خنده) محکومیت آخر آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری که اتفاق افتاد ما هم به تبع بهت زده شدیم. چون محکومیت خیلی سنگینی بود، با این همه این موضوع یا موضوع دستگیری انقلابیون دیگر باعث نمی شد که آقای بهشتی زندگی خانوادگی را فراموش کند. ما در جلسات درس گفتارهای ایشان چه موقعی که آلمان بودیم و چه در ایران، همراه پدر بودیم مگر اینکه اتفاق خاصی می افتاد. مثلا در انجمن اسلامی مهندسان یا انجمن های دانشجویان خارج از کشور همراه ایشان بودیم. یعنی هم آقای بهشتی زندگی سیاسی و اجتماعی اش را توام کرده بود و هم برای ما این نوع زندگی، زندگی معمولی بود. همچنین رفت و آمدهایی که در این خانه بود که معمولا از چهره هایی بودند که در نهضت و مبارزه نقش داشتند.
مادرتان هم چهره سیاسی داشتند؟ یعنی در عرصه سیاسی همپای پدرتان بودند یا طرز فکری متفاوت داشتند؟
علیرضا بهشتی: آقای بهشتی یک مصاحبه ای درباره زندگی خودش دارد که در آن جا مطرح می کند که اگر همراهی های همسر من نبود پیمودن این راه بسیار دشوار بود. به عنوان مثال، وقتی آقای بهشتی سال 44 عازم آلمان شدند ما با فاصله 6ماه ای به آلمان رفتیم. بار این قضیه و دشواری های گرفتن پاسپورت که بالاخره با پادرمیانی بعضی از مراجع حل شد، به دوش مادرم بود. به اضافه اینکه خانواده مبارزانی که با آقای بهشتی ارتباط داشتند با مادر من ارتباط داشتند. نمی شود گفت مادرم شخصیتی سیاسی بود اما طبیعتا در این فضا زندگی می کرد.
ملوک السادات بهشتی: مادر در جریان فضای سیاسی و اجتماعی کشور بودند. به این معنا که ایشان 16 ساله که بوده ازدواج می کند و به قم می آید. در محیط قم و به خاطر ارتباطاتی که شهید بهشتی با خانواده های افرادی همچون علامه طباطبایی و اما م(ره) داشت، مادر من هم خود به خود با خانواده های آن ها در ارتباط بودند. رفت و آمدها از قم به تهران و بعد به آلمان سخت بود و اگر همراهی مادرم نبود قطعا موضوع را برای پدرم سخت تر می کرد.
محمدرضا بهشتی:موضوع مهم در رابطه مادر توانمندی ایشان در جمع کردن بین مطالعه و تحقیق علمی از یک طرف و تلاش برای داشتن یک روابط خوب و صمیمانه در داخل خانواده از طرف دیگر است. انصافا جمع کردن بین این وجوه هنرمندانه است. مرحوم بهشتی معتقد بود که کسانی می توانند پا به میدان اجتماعی بگذارند که در درون خانواده توفیقی داشته باشند. مرحوم بهشتی در هر دو عرصه فردی بود که در هر دو عرصه توفیق خوبی داشتند هرچند که عمر کوتاه 53 ساله داشتند. اینکه یک رابطه صمیمی همراه با یک احترام طبیعی و نه تحمیلی در داخل خانواده توانسته بود ایجاد کند بسیار جالب است. نوع رفتار مرحوم بهشتی با خانواده در خور مطالعه است. اینکه افراد خانواده در زندگی شخصی شان احساس کنند که تحت الشعاع این شخصیت بزرگ سیاسی قرار نگرفتند و در زندگیشان سایه او را احساس کنند و اینکه فرزندان با انتخاب خودشان جلو بروند از تاکیدات مرحوم بهشتی بوده است. ما هیچ جا با تحکم پدرم روبرو نمی شدیم.
به خصوص درباره فضای دینی ایشان تحکم نمی کردند. این ها نشان دهنده یک ظرافت و هوشمندی است در اینکه فرد توانسته است مناسبات سالمی را در خانواده برقرار کند. این موضوعات نشان دهنده این است مرحوم شهید بهشتی تعادل خوبی را بین خانواده و فعالیت های سیاسی خودشان برقرار کرده بودند.
شاید الان که نسل سومی ها یا همان دهه شصت و هفتادی ها به آن دوران که نگاه می کنند احساس می کنند که قشر روحانیت در آن زمان قشر روشنفکری نبوده اند. اما جالب است که از شهید بهشتی به عنوان یک چهره دینی و روحانیت زندگی نسبتا روشنفکرانه ای داشته است، چطور این شخصیت در آن زمان و با توجه به نوع تفکر قاطبه روحانیون سنتی در ایشان شکل می گیرد؟
ملوک السادات بهشتی: ایشان یک نوع شجاعت خاصی در پیش قدم شدن داشتند. نمونه اش آوردن رادیو در خانه برای گوش دادن به اخبار بود. شما حساب کنید در سال 41 - 42 که هیچ کس نزدیک چنین مسائلی نمی رفت، ما در خانه رادیو داشتیم. طبیعتا کل خانواده درجریان این مسائل قرار می گرفت. ایشان حتی همسرشان را تشویق به ادامه تحصیل می کردند.
یعنی تابو شکن بودند؟
ملوک السادات بهشتی: بله دقیقا یا حتی سدشکن بودند. حتی همسرشان را تشویق می کردند که رانندگی یاد بگیرند که این موضوع در آن زمان موضوع جا افتاده ای نبود. اینکه همسر یک روحانی که استاد حوزه هم هست رانندگی کند. شهید بهشتی من را به ادامه تحصیل بسیار تشویق می کردند و حتی وقتی که در سال های 59 یا 60 من دو فرزند خردسال داشتم و عملا دانشگاه ها بسته شده بود، باز هم ایشان من را تشویق می کردند و می گفتند الان که دانشگاه ها بسته است در خانه کار کن و من به راهنمایی ایشان مقاله می نوشتم و ترجمه می کردم و برای روزنامه ها می فرستادم. ایشان حتی ما را در بسیاری از جلسات همراه خود می بردند. من از 10سالگی همراه مادرم به جلسات مختلف مهندسین، پزشکان، بازاری ها و موتلفه می رفتم. من یادم هست جلسه ای بود که خانم ها هم به همراه آقایان حضور داشتند؛ از انتهای اتاق یکی از خانم ها بلند سوال کرد، پدرم آن خانم را تشویق کردند که سوالش را بلندتر بپرسد. در آن زمان اگر زنان در جلسات سیاسی شرکت می کردند سکوت می کردند و فقط مستمع بودند و کمتر کسی اجازه صحبت کردن به زنان می داد. این تشویق باعث شده بود که زنانی که اطراف ایشان یا آشنای ایشان بودند اعتماد به نفس پیدا کنند. من فکر می کنم این خیلی موثر بود که دخترهای خانواده هم این اعتماد به نفس را پیدا کنند که در جامعه حضور پیدا کنند.
در مورد حجاب چطور؟ آیا شده بود که به شما در مورد نوع حجاب شما تحکمی کنند؟
ملوک السادات بهشتی: من در یک دوران بسیار بحرانی یعنی در دوران بلوغ در آلمان بودم. در آنجا پوشیده بودن مساله بود. من ساعت ها با ایشان بحث می کردم و هرگز به منِ دخترشان نگفتند که حتما باید روسری سرت کنی یا حتما باید پوشیده باشی یا حتما باید جوراب مشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی. ایشان واقعا به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجاب را به انتخاب دختر می گذاشتند و این خیلی مساله مهمی بود. من یادم هست که در آن زمان یک لباس کاملا سفید خریده بودم و وقتی ایران آمدم همان لباس را پوشیدم و یک چادر هم رویش پوشیدم. همه دوستانم تعجب کرده بودند که تو چرا این مدلی آمدی؟ تو چرا کفش سفید می پوشی؟! می خواهم بگویم که این موضوع برای یک خانواده روحانی عجیب بود اما تربیت شهید بهشتی باعث شد که من وقتی در آلمان به مقطع دبیرستان وارد شدم و کلاس هایمان هم مختلط بود، خودم انتخاب کنم که روسری بپوشم و سر کلاس بنشینم. این موضوع هم مورد بحث بسیاری از هم کلاسی هایم بود که من هم در این باره جوابشان را می دادم تا حدی که یک بار معلم دینی ما گفت بریم مسجد هامبورگ را ببینیم. یعنی اینقدر برخوردها منطقی بود و همه کلاس را به مسجد هامبورگ بردیم. خود شهید بهشتی هم چون مسلط به زبان آلمانی بود به همه سوال هایشان جواب دادند که بسیار اثر خوبی داشت.
محمدرضا بهشتی:تربیت فرزندان نسبتی با تحکم و برخورد آمرانه ندارد در نوع مواجهه ایشان ملموس بود. من احساس می کردم که ایشان رفتارهای همه فرزندانشان را رصد می کند وهرکدام از فرزندان وقت جداگانه برای صحبت با پدر داشتیم.
یعنی هیچ کسی برای پدر نورچشمی نبود...
ملوک السادات بهشتی: نه اصلا. ایشان برای هر کدام از ما برای صحبت کردن وقت می دادند مثلا می گفتند این وقت برای آقا علیرضا...
محمدرضا بهشتی:حتی ایشان روز جمعه را مخصوص وقت گذرانی با خانواده قرار داده بودند. در روز جمعه به کارهای خانه مثل باغچه کاری مشغول بودند و البته پختن غذا هم در روز جمعه نوبت ایشان بود. حتی این موضوع باعث شده بود که عده ای گلایه کنند که چطور آقای بهشتی در روز جمعه تلفن خانه اش را می کشد! حتی این موضوع به یک روزنامه هم در اوایل انقلاب هم کشیده شد که یک شخصی گفته بود که این آقا اصلا انقلابی نبود! ما روزهای جمعه به ایشان زنگ می زدیم و جواب ما را نمی داد. در روزهای معمولی هم ما ساعت 10 شب می خوابیدیم و اول صبح همه ما بیدار بودیم که هنوز هم بر همان منوال هستیم.
یک نکته ای که جالب بود این بود که من به سن بلوغ رسیده بودم و با مرحوم بهشتی در تپه های قیطریه به پیاده روی می رفتیم. یک روز حین پیاده روی ایشان آرام آرام در حیطه مسائل جنسی و بلوغ وارد شدند. الان که دوباره به آن موضوع فکر می کنم متوجه ظرافت ورود به این مساله از سوی ایشان نظرم را جلب می کند. ایشان همه مناسبات را رعایت می کردند که حریم شکنی هم صورت نگیرد. من الان دارم فکر می کنم که اگر من یک پسر داشتم چگونه باید این موضوع را با او در میان می گذاشتم! به نظر من برخلاف خیلی ها که این مسائل را تابو می کنند، مرحوم بهشتی با ظرافت خاصی این موضوع را با من در میان گذاشتند.
این همفکری ها در حوزه های دیگر هم بود. مثلا درباره انتخاب رشته تحصیلی هم مطرح بود. من در آن زمان معدل خیلی خوبی داشتم و می توانستم در هر رشته ای که می خواهم وارد دانشگاه بشوم. من در معرض این بودم که دانشجوی پزشکی بشوم یا دنبال علاقه شخصی خودم که فلسفه بود بروم. ایشان به من گفتند برو با افرادی که در عرصه پزشکی یا اجتماعی هستند مشورت کن. ایشان من را سراغ افرادی فرستادند و من رفتم با دکتر پیمان و چند نفر دیگر صحبت کردم. ایشان به من گفتند که اگر بخواهی فلسفه بخوانی آخرسر باید معلم شوی و من از معلمی اصلا خوشم نمی آمد. یک نکته دیگری هم در این زمینه گفتند که اگر بخواهی در این رشته درس بخوانی ممکن است درباره آن چیزی که در باورهایت به آن رسیدی و بین معیشت و زندگی ات فاصله بیفتد، ببین می توانی در این موقع هم باورهایت را حفظ کنی و هم زندگی ات را کنی یا خیر. در آخر من به رشته پزشکی رفتم و بعد از 3 سال تغییر رشته دادم و همان فلسفه را خواندم.
این موضوع فقط مخصوص به خانواده هم نبود. من یادم هست یک آقایی بود به اسم محمود جعفریان که در حوزه هنر کار می کرد اما خانواده بسیار مذهبی داشت اما با توصیه شهید بهشتی به دانشکده هنرهای زیبا رفته بود و فعالیت می کرد. یک روز نزد مرحوم بهشتی آمد و گفت که پدر من مدام سر سجاده نشسته است و مرا نفرین می کند که چرا در حوزه هنر درس می خوانم! یادم هست که مرحوم بهشتی بلافاصله بعد از شنیدن حرف های آن جوان که در حوزه عروسک سازی فعالیت می کرد، تلفن را برداشت و به پدر او زنگ زد و 20 دقیقه با او صحبت کرد و گفت که کار پسر شما کار بدی نیست و ما به چنین افرادی در جامعه نیاز داریم و این هم منافاتی با دین داری او ندارد. بالاخره پدر این جوان با صحبت های مرحوم بهشتی متقاعد شد و آن جوان هم کارش را ادامه داد.
علیرضا بهشتی: وقتی آقای بهشتی می گوید که انسان یک موجود انتخاب گر است که باید خودش راهش را انتخاب کند که به راه خیر برود یا به راه شر، در مورد خانواده هم همین فکر را می کند. من یادم هست که قبل از انقلاب تلویزیون داشتیم در حالی که خانواده های مذهبی کمتر تلویزیون داشتند.
البته گفته می شود جز خانواده های مرفه بودید؟
علیرضا بهشتی: ما خانواده متوسطی بودیم و درآمد خانواده هم از راه کارمندی آموزش و پرورش بود.
اساسا شهید بهشتی نگاه اینگونه نداشتند که باید رفاه را کنار گذاشت؟نگاهی که بعضی روحانیت یا طیف مذهبی آن زمان داشتند؟
علیرضا بهشتی:خیر. ما یک رفاه نسبی داشتیم اما ولخرجی هم نمی کردیم. ایشان یک صندوق قرض الحسنه در خانه دایر کرده بود که اگر کسی می خواست بیشتر از پول تو جیبی اش پول بگیرد از آن صندوق پول اضافه می گرفت.
برگردیم به بحث تلویزیون. ایشان هیچ وقت ما را کنترل نمی کرد که چه چیزی را ببینیم و چه چیزی را نبینیم. گویی این کنترل خرده خرده در درون ما رشد کرد که مثلا فلان چیز را می دیدیم یا فلان چیز را نمی دیدیم و تلویزیون را خاموش می کردیم. خود آقای بهشتی از همان زمانی که وارد زندگی شده است شروع به انتخاب گری کرده است. آن چیزهایی که احساس کرده خوب است حفظ کرده است و آن چیزی را که به نظرش بد بوده است کنار گذاشته است. مثلا ایشان در برهه ای وسواس شدید داشت و وقتی به قم می رود چند سالی روی خودش کار می کند و وسواس را کنار می گذارد. یا مثلا یک چیزهایی که هم لباسی هایش از روی سنت رعایت می کردند و نه دین، کنار می گذاشت. در آن موقع کمتر روحانی ای بود که رانندگی کند اما ایشان مقید بود که حتما با لباس روحانیت رانندگی کند. حتی ایشان در خارج و در هر شرایطی لباس روحانیت را کنار نمی گذاشتند. یا حتی زندگی ما شبیه زندگی بسیاری از روحانیون دیگر بود و من به شخصه بعد از ش

منبع: آفتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۳۴۳۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

علی مطهری: نوه‌ها، نتیجه‌ها و نبیره‌های آیت الله مطهری دچار بن بست فکری یا پوچی در زندگی نشده‌اند

مطهری می‌گوید: در بین نوه‌ها و نتیجه‌ها و نبیره‌ها خانواده شهید مطهری، افرادی پیدا نمی‌کنید که دچار بن‌بست فکری یا پوچی در زندگی و از این قبیل مسائل شده باشند.

به گزارش خبرآنلاین، علی مطهری در بخشی از گفتگویی که به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله مطهری انجام شده بود درباره شکاف بین نسلی در خانواده آیت الله گفته بود: بین خانواده استاد مطهری اختلاف نظر‌های سیاسی جزئی وجود دارد اما...

بخش‌هایی از این گفتگو را بخوانید؛

آقای مطهری! شکاف بین نسلی چقدر در خانواده آیت الله مطهری مشهود است؟

در خانواده استاد مطهری با احتساب نوه‌ها و نتیجه‌ها و نبیره‌ها ما با چنین پدیده‌ای مواجه نیستیم. همه از مرد و زن و دختر و پسر یک گونه فکر می‌کنند و بین آن‌ها حسن تفاهم برقرار است. البته ممکن است بین آن‌ها اختلاف نظر‌های سیاسی جزئی و تفاوت در قضاوت‌ها درباره برخی مسائل روز وجود داشته باشد.

به هرحال در بین نوه‌ها و نتیجه‌ها و نبیره‌ها افرادی پیدا نمی‌کنید که دچار بن‌بست فکری یا پوچی در زندگی و از این قبیل مسائل شده باشند و نیاز به کمک فکری و توجیه ما داشته باشند. شاید علت اصلی آن انس با آثار پدر بزرگشان باشد.

آن تجربیاتی که شخص شما در ارتباط با پدرتان داشته اید چقدر قابل تعمیم به نوع مناسبات و روابط شما با فرزندانتان است؟

به نظر من فرقی حاصل نشده، همان تجربیات و رفتار‌ها قابل تعمیم به رفتار ما با فرزندان و نوه‌هاست. فقط وسایل و ابزار‌ها تغییر کرده و الاّ ماهیت و محتوای حوادث تغییر نکرده است. همان اصول اخلاقی که آن روز باید رعایت می‌شد امروز هم باید رعایت شود.

دیگر خبرها

  • علی مطهری: نوه‌ها، نتیجه‌ها و نبیره‌های آیت الله مطهری دچار بن بست فکری یا پوچی در زندگی نشده‌اند
  • خانواده‌ها فرزندان خود را با معارف الهی آشنا کنند
  • ارزش واقعی چیزها را به کودکان نشان دهید نه قمیت آنها را ( + راهکارها و پیامدها)
  • کارفرمایان از هرگونه تکبر در برابر کارگران خودداری و دوری کنند
  • خانواده مارادونا به دنبال انتقال جسد او به بوئنوس آیرس
  • اهداف سیاسی و ابعاد رسانه‌ای گزارش اخیر بی بی سی جهانی
  • توجه جدی به جهاد تبیین و بیان دستاوردهای جوانان نخبه کشور
  • سهمیه ۲۰ هزار نفری آموزش‌وپرورش در استخدام فرزندان شهدا و جانبازان بالای ۷۰ درصد
  • امام جمعه اصفهان: گفتمان قرآنی باید در خانواده‌ها ایجاد شود
  • گفتمان قرآنی باید در خانواده‌ها ایجاد شود